بریده‌ای از کتاب سنگ اثر قدسیه پائینی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 154

بعد عباس، حسین چه تنها مانده بود! آن قدر که مردگان را صدا بزند:«کجایید مسلم و هانی؟ کجایید حبیب و زهیر؟ برخیزید و یاری ام کنید»

بعد عباس، حسین چه تنها مانده بود! آن قدر که مردگان را صدا بزند:«کجایید مسلم و هانی؟ کجایید حبیب و زهیر؟ برخیزید و یاری ام کنید»

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.