بریدۀ کتاب

لالایی برای دختر مرده
بریدۀ کتاب

صفحۀ 101

سالهای اول دانشکده که در خوابگاه با مجید هم اتاق بودیم، خیلی از این کتابها را با هم خوانده بودیم و در موردشان بحث کرده بودیم. در مورد داستانها در مورد حادثه ها و شخصیتهای تاریخی و در مورد خود تاریخ. اینکه تاریخ خواندن به چه درد ما میخورد. یادم است یک شب به شوخی گفتم کار ما نبش قبر مرده هاست اگر احضار ارواح میکردیم ، بهتر بود از وقت میتوانستیم از آدمهای تاریخی بپرسیم آنچه بر سرشان آمده راست و درست چه بوده؟ تا دیگر این قدر میان کتابها دنبال حقیقت .نگردیم و بعد خندیدم و گفتم تازه معلوم نیست وقتی حقیقت پیدا شد میخواهیم چه .کارش کنیم آن وقت مجید :گفت ما برای آنکه درست جلو برویم باید پشت سرمان را بشناسیم و من از آن روز تا به حال به هر کس که درباره ی فایده ی تاریخ از من سؤال کرده همین جواب را داده ام.

سالهای اول دانشکده که در خوابگاه با مجید هم اتاق بودیم، خیلی از این کتابها را با هم خوانده بودیم و در موردشان بحث کرده بودیم. در مورد داستانها در مورد حادثه ها و شخصیتهای تاریخی و در مورد خود تاریخ. اینکه تاریخ خواندن به چه درد ما میخورد. یادم است یک شب به شوخی گفتم کار ما نبش قبر مرده هاست اگر احضار ارواح میکردیم ، بهتر بود از وقت میتوانستیم از آدمهای تاریخی بپرسیم آنچه بر سرشان آمده راست و درست چه بوده؟ تا دیگر این قدر میان کتابها دنبال حقیقت .نگردیم و بعد خندیدم و گفتم تازه معلوم نیست وقتی حقیقت پیدا شد میخواهیم چه .کارش کنیم آن وقت مجید :گفت ما برای آنکه درست جلو برویم باید پشت سرمان را بشناسیم و من از آن روز تا به حال به هر کس که درباره ی فایده ی تاریخ از من سؤال کرده همین جواب را داده ام.

11

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.