بریدهای از کتاب سنگدل اثر ماریسا مییر
1403/4/24
صفحۀ 201
حس می کرد سینه اش از درون خالی می شود . دست هایش به طرف جست دراز شده بود و می خواست چیزی که او دزدیده بود، پس بگیرد ولی هیچ وقت دستش به او نمی رسید .
حس می کرد سینه اش از درون خالی می شود . دست هایش به طرف جست دراز شده بود و می خواست چیزی که او دزدیده بود، پس بگیرد ولی هیچ وقت دستش به او نمی رسید .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.