بریدهای از کتاب به امید دل بستم اثر لان کالی
1404/1/19
صفحۀ 150
+«اسمت چیه؟» _«اسم من سم است». +«تو داستان های عاشقانه دوست داری سم، این طور نیست؟». _«اهوم.» +«تا به حال عاشق شدی؟» سوال ناخوشایندی است. سوالی که باعث میشود نقطه ضعف هایی که نمیدانم چطور از آنها برای دیگران بگویم، به میان بیایند. شانه ای بالا می اندازم و به زمین خیره میشوم «یادم نمیاد». نئو میگوید : « پس عاشق نشدی. وگرنه یادت میموند.» انگشت هایم دور کتابی که در دست دارم محکم تر میشوند. «شاید دوست نداشته باشم، یادم بیاد🍃:).
+«اسمت چیه؟» _«اسم من سم است». +«تو داستان های عاشقانه دوست داری سم، این طور نیست؟». _«اهوم.» +«تا به حال عاشق شدی؟» سوال ناخوشایندی است. سوالی که باعث میشود نقطه ضعف هایی که نمیدانم چطور از آنها برای دیگران بگویم، به میان بیایند. شانه ای بالا می اندازم و به زمین خیره میشوم «یادم نمیاد». نئو میگوید : « پس عاشق نشدی. وگرنه یادت میموند.» انگشت هایم دور کتابی که در دست دارم محکم تر میشوند. «شاید دوست نداشته باشم، یادم بیاد🍃:).
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.