بریدۀ کتاب
1403/7/29
3.8
6
صفحۀ 98
نامهها را برانداز نمیکردم — سرخوردگی را بابد به تأخیر میانداختم، باید تا آنجا که میشد امید را زنده نگه دارم؛ نامهها را بهنوبت میخواندم و فقط وقتی به ته کپهٔ نامهها میرسیدم میتوانستم مطمئن شوم که نامهای از سارا در میان آنها نبوده است. بعد تا پست ساعت چهار زندگی تباه میشد، و پس از آن باید دوباره شب را همینطور سر میکردم.
نامهها را برانداز نمیکردم — سرخوردگی را بابد به تأخیر میانداختم، باید تا آنجا که میشد امید را زنده نگه دارم؛ نامهها را بهنوبت میخواندم و فقط وقتی به ته کپهٔ نامهها میرسیدم میتوانستم مطمئن شوم که نامهای از سارا در میان آنها نبوده است. بعد تا پست ساعت چهار زندگی تباه میشد، و پس از آن باید دوباره شب را همینطور سر میکردم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.