بریدۀ کتاب

پایان رابطه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 98

نامه‌ها را برانداز نمی‌کردم — سرخوردگی را بابد به تأخیر می‌انداختم، باید تا آنجا که می‌شد امید را زنده نگه دارم؛ نامه‌ها را به‌نوبت می‌خواندم و فقط وقتی به ته کپهٔ نامه‌ها می‌رسیدم می‌توانستم مطمئن شوم که نامه‌ای از سارا در میان آنها نبوده است. بعد تا پست ساعت چهار زندگی تباه می‌شد، و پس از آن باید دوباره شب را همین‌طور سر می‌کردم.

نامه‌ها را برانداز نمی‌کردم — سرخوردگی را بابد به تأخیر می‌انداختم، باید تا آنجا که می‌شد امید را زنده نگه دارم؛ نامه‌ها را به‌نوبت می‌خواندم و فقط وقتی به ته کپهٔ نامه‌ها می‌رسیدم می‌توانستم مطمئن شوم که نامه‌ای از سارا در میان آنها نبوده است. بعد تا پست ساعت چهار زندگی تباه می‌شد، و پس از آن باید دوباره شب را همین‌طور سر می‌کردم.

87

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.