بریدۀ کتاب

بیگانه با ترس
بریدۀ کتاب

صفحۀ 320

[امیر خلبان اکبر] زمانی: ... امیدوارم مسئولین مملکت ما، فکری به حال معیشتِ- نمی‌گویم خلبان- کسانی که جانشان را برای این مملکت گذاشتند، بکنند. خلبان شکاری نباید بیاید به من زنگ بزند [بغض می‌کند] و بگوید «اکبرجان، بین خودمان باشد، خواهش می‌کنم اسم من را به کسی نگو، ولی یک نسخه به من داده‌اند، ۱۵ میلیون پولش شده! من توان پرداختش رو ندارم!» [بعضی حاضران سر تکان می‌دهند و هق‌هق می‌کنند.] بعد بررسی کردم، دیدم یک دوره شیمی‌درمانی برای این خلبان ۱۵ میلیون تومان بوده است. ... با نیروی هوایی صحبت کردیم و بالاخره حل شد. ولی عزیزان، قهرمانان این مملکت، نباید این طور زندگی کنند.

[امیر خلبان اکبر] زمانی: ... امیدوارم مسئولین مملکت ما، فکری به حال معیشتِ- نمی‌گویم خلبان- کسانی که جانشان را برای این مملکت گذاشتند، بکنند. خلبان شکاری نباید بیاید به من زنگ بزند [بغض می‌کند] و بگوید «اکبرجان، بین خودمان باشد، خواهش می‌کنم اسم من را به کسی نگو، ولی یک نسخه به من داده‌اند، ۱۵ میلیون پولش شده! من توان پرداختش رو ندارم!» [بعضی حاضران سر تکان می‌دهند و هق‌هق می‌کنند.] بعد بررسی کردم، دیدم یک دوره شیمی‌درمانی برای این خلبان ۱۵ میلیون تومان بوده است. ... با نیروی هوایی صحبت کردیم و بالاخره حل شد. ولی عزیزان، قهرمانان این مملکت، نباید این طور زندگی کنند.

38

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.