بریده‌ای از کتاب سمت روشن زندگی اثر مصطفی مستور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

همیشه با خودم فکر می‌کنم تهِ تهِ این دنیا،هرجا و هر کِی که باشد،من و تو مثل دو خط موازی،که می‌گویند در بی‌نهایت به‌هم می‌رسند،بالاخره در یک نقطه به هم خواهیم رسید.آنجا من تورا محکم در آغوش خواهم گرفت.آن‌قدر محکم که حتی برای یک لحظه هم نتوانی از من دور بشوی.نمی‌دانم آن‌جا کجاست و کی به آن‌جا می‌رسم،اما هر کجا که باشد برای من اسمش بهشت است.

همیشه با خودم فکر می‌کنم تهِ تهِ این دنیا،هرجا و هر کِی که باشد،من و تو مثل دو خط موازی،که می‌گویند در بی‌نهایت به‌هم می‌رسند،بالاخره در یک نقطه به هم خواهیم رسید.آنجا من تورا محکم در آغوش خواهم گرفت.آن‌قدر محکم که حتی برای یک لحظه هم نتوانی از من دور بشوی.نمی‌دانم آن‌جا کجاست و کی به آن‌جا می‌رسم،اما هر کجا که باشد برای من اسمش بهشت است.

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.