بریده‌ای از کتاب روشنک و سپهرداد؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی اثر راحیل ذبیحی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 2

به صحرا شدم؛ عشق باريده بود و زمين تر شده بود چنان كه پاى مرد به گِل فرو شود، پاى من به عشق فرو می شد.

به صحرا شدم؛ عشق باريده بود و زمين تر شده بود چنان كه پاى مرد به گِل فرو شود، پاى من به عشق فرو می شد.

151

64

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.