بریده‌ای از کتاب خیره به خورشید نگریستن: غلبه بر وحشت از مرگ اثر اروین دی. یالوم

بریدۀ کتاب

صفحۀ 96

زرتشت چالشی را مطرح می‌کند:(( اگر قرار بود دوباره و دوباره عینا همان زندگی را تکرار کنید، چگونه این قضیه شما را تغییر می‌داد؟ چی می‌کردید اگر روزی یا شبی روحی پلید و شیطانی تنهاترین تنهایی شما را بشکافد و بیاید و بگوید :(( یک بار دیگر و بی‌شمار بار دیگر، باید این زندگی را که الان داری و زندگی‌ای که تا کنون داشته‌ای باز هم تجربه کنی و هیچ چیز جدیدی در آن نیست؛ فقط هر درد و هر خوشی و هر فکر و هر آه و هر چیز کوچک و بزرگ ناگفتنی در زندگی‌ات دوباره با همان ترتیب و سلسله مراتب به تو بازمی‌گردد. حتی این عنکبوت و این مهتاب که میان درختان است و حتی همین لحظه و خود من، ساعت شنی جاودانگی زندگی، بارها و بارها برمی‌گردد و تو فقط یکی از شن‌های آن هستی!))

زرتشت چالشی را مطرح می‌کند:(( اگر قرار بود دوباره و دوباره عینا همان زندگی را تکرار کنید، چگونه این قضیه شما را تغییر می‌داد؟ چی می‌کردید اگر روزی یا شبی روحی پلید و شیطانی تنهاترین تنهایی شما را بشکافد و بیاید و بگوید :(( یک بار دیگر و بی‌شمار بار دیگر، باید این زندگی را که الان داری و زندگی‌ای که تا کنون داشته‌ای باز هم تجربه کنی و هیچ چیز جدیدی در آن نیست؛ فقط هر درد و هر خوشی و هر فکر و هر آه و هر چیز کوچک و بزرگ ناگفتنی در زندگی‌ات دوباره با همان ترتیب و سلسله مراتب به تو بازمی‌گردد. حتی این عنکبوت و این مهتاب که میان درختان است و حتی همین لحظه و خود من، ساعت شنی جاودانگی زندگی، بارها و بارها برمی‌گردد و تو فقط یکی از شن‌های آن هستی!))

47

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.