بریدۀ کتاب

بار دیگر شهری که دوست می داشتم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

فرصت‌های گریزنده را چون قاصدک‌ها به دست باد نشاندیم. ما، در «خفاخانه‌»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه داشتیم. و روزی دانستیم_ و تو نیز خواهی دانست_ که زمانْ جاودان بودن همه چیز را نفی می‌کند. پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شده است دست می‌یابد و افسوس به جای می‌ماند.

فرصت‌های گریزنده را چون قاصدک‌ها به دست باد نشاندیم. ما، در «خفاخانه‌»های ضمیر خویش، چیزی را پنهان نگه داشتیم. پنهان و سرسختانه نگه داشتیم. و روزی دانستیم_ و تو نیز خواهی دانست_ که زمانْ جاودان بودن همه چیز را نفی می‌کند. پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شده است دست می‌یابد و افسوس به جای می‌ماند.

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.