بریده‌ای از کتاب گورهای بی سنگ اثر بنفشه رحمانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 122

ولی وقتی آخرین امیدت از دست می‌رود سخت است خودت را مقصر بدانی، چون نمی‌توانی سر خودت داد بزنی، نمی‌توانی خودت را محاکمه کنی، نمی‌توانی از خودت طلبکار باشی، یا لااقل خیلی سخت است. باید یکی باشد که بار این گناه را به دوش بکشد. اما مهم نیست چقدر بلند فریاد بکشی. فریاد زدن هیچ چیز را حل نمی‌کند. خشم اغلب شبیه نارنجکی است که کف دست آدم منفجر می‌شود. آدم این چیزها را خیلی دیر می‌فهمد.

ولی وقتی آخرین امیدت از دست می‌رود سخت است خودت را مقصر بدانی، چون نمی‌توانی سر خودت داد بزنی، نمی‌توانی خودت را محاکمه کنی، نمی‌توانی از خودت طلبکار باشی، یا لااقل خیلی سخت است. باید یکی باشد که بار این گناه را به دوش بکشد. اما مهم نیست چقدر بلند فریاد بکشی. فریاد زدن هیچ چیز را حل نمی‌کند. خشم اغلب شبیه نارنجکی است که کف دست آدم منفجر می‌شود. آدم این چیزها را خیلی دیر می‌فهمد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.