بریدهای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
1404/5/11
صفحۀ 164
احساس دلتنگی و تنهایی میکرد. شبها نمیتوانست راحت بخوابد. کابوس میدید، عرق میکرد، هذیان میگفت، و به بهانههای مختلف گریه میکرد.
احساس دلتنگی و تنهایی میکرد. شبها نمیتوانست راحت بخوابد. کابوس میدید، عرق میکرد، هذیان میگفت، و به بهانههای مختلف گریه میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.