بریده‌ای از کتاب همه چیز از یک شوخی شروع شد اثر شقایق نورالهی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

همیشه از قصه‌های پایان باز متنفر بودم؛ از بی‌مقدمه تمام شدن‌هـا از اینکـه ندانم آخرین بار کی رقم میخورد. تلخ‌ترین خـداحافظی‌هـا بـه تمـامِ رفـتن‌هـای بی خداحافظی می‌ارزد. اینکه فرصت کنی درد را مزه‌مزه کنـی خـود قـدمی بـرای بهبود است. همین‌کـه روی دوسـت داشـتن هایـ ت صـفت آخـرین بگذارنـد خـود به اندازه‌ی کافی درد دارد. حال بیایند و آخرین فرصت را هم دریغ کنند. این دیگر برای جان کندن کافی‌ست...

همیشه از قصه‌های پایان باز متنفر بودم؛ از بی‌مقدمه تمام شدن‌هـا از اینکـه ندانم آخرین بار کی رقم میخورد. تلخ‌ترین خـداحافظی‌هـا بـه تمـامِ رفـتن‌هـای بی خداحافظی می‌ارزد. اینکه فرصت کنی درد را مزه‌مزه کنـی خـود قـدمی بـرای بهبود است. همین‌کـه روی دوسـت داشـتن هایـ ت صـفت آخـرین بگذارنـد خـود به اندازه‌ی کافی درد دارد. حال بیایند و آخرین فرصت را هم دریغ کنند. این دیگر برای جان کندن کافی‌ست...

41

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.