بریدهای از کتاب تو می گی من اونو کشتم؟ اثر احمد غلامی
1403/10/10
صفحۀ 91
*من تکون نخوردم. اون هم خونین و مالیم کرد. اینقدر مشت زد که خودش خسته شد. وقتی دید تکون نمیخورم، بی خیال شد و گذاشت و رفت. -خواهرش چی گفت؟ +گریه کرد، گفت کاش تو هم یه مشت میزدی. روم نشد بگم چشمهاش مث تو بود.
*من تکون نخوردم. اون هم خونین و مالیم کرد. اینقدر مشت زد که خودش خسته شد. وقتی دید تکون نمیخورم، بی خیال شد و گذاشت و رفت. -خواهرش چی گفت؟ +گریه کرد، گفت کاش تو هم یه مشت میزدی. روم نشد بگم چشمهاش مث تو بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.