بریده‌ای از کتاب دختر شینا: خاطرات قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر اثر بهناز ضرابی زاده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

گاهی نیمه شب به خانه می‌رسید . با این حال در می‌زد . می‌گفتم : 《 تو که کلید داری . چرا در می‌زنی ؟!》 می‌گفت : 《 این همه راه می‌آیم ، تا تو در را به رویم باز کنی .》

گاهی نیمه شب به خانه می‌رسید . با این حال در می‌زد . می‌گفتم : 《 تو که کلید داری . چرا در می‌زنی ؟!》 می‌گفت : 《 این همه راه می‌آیم ، تا تو در را به رویم باز کنی .》

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.