بریدۀ کتاب

حانیه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 14

مرگ؟مرگ مرگ است دیگر.داری روی یک تخم‌مرغ نمک می‌پاشی،داری بند کفش‌هایت را می‌بندی که کرنر را به دیرک یک بفرستی،بعد یک صدای بوووم می‌شنوی،بعد دنیا کشدار می‌شود،گوش‌هایت زنگ می‌زند،احساس می‌کنی مایع گوش داخلی‌ات دارد اذیت می‌کند و بعد می‌فهمی مرده‌ای. بعد چندتا آمبولانس و آتش‌نشانی می‌آیند تکه‌های مغز و گوشت و استخوان را از روی در و دیوار جمع می‌کنند و بعد با شیلنگ پرزور آتش‌نشانی،خون را می‌شویند و دوباره زندگی.

مرگ؟مرگ مرگ است دیگر.داری روی یک تخم‌مرغ نمک می‌پاشی،داری بند کفش‌هایت را می‌بندی که کرنر را به دیرک یک بفرستی،بعد یک صدای بوووم می‌شنوی،بعد دنیا کشدار می‌شود،گوش‌هایت زنگ می‌زند،احساس می‌کنی مایع گوش داخلی‌ات دارد اذیت می‌کند و بعد می‌فهمی مرده‌ای. بعد چندتا آمبولانس و آتش‌نشانی می‌آیند تکه‌های مغز و گوشت و استخوان را از روی در و دیوار جمع می‌کنند و بعد با شیلنگ پرزور آتش‌نشانی،خون را می‌شویند و دوباره زندگی.

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.