بریده‌ای از کتاب لهجه های غزه ای اثر یوسف القدره

زهرا غلامى

زهرا غلامى

3 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 104

بیسان عزیز: غزه‌ای را که به یادداشتی فراموش کن. آن غزه دیگر وجود ندارد حالا غزه، غزه دیگری است که هر کس زنده ماند باید آبادش کند. غزه، غزه جدیدی است که با خون مردمان پاکش تعمید یافته. مردمان صاف و ساده‌اش، کسانی که همه دنیا در پایمال کردن آن‌ها و شهرشان مشارکت کردند. می‌خواهم رازی را بگویم: وقتی خودت در صحنه حضور داری ماجرا با تمام فاجعه‌بار بودن آن‌چه رخ می‌دهد آسان است. خدا در تحمل سختی غربت و دشواری خارج از صحنه بودن یاری‌ات کند. روزی در هر پایتختی بودیم قهوه می‌خوریم و همه این‌ها را به یاد می‌آوریم و آن‌چه را نگفتیم و ننوشتیم خواهیم گفت. به رفقا بگو غزه هنوز آرام نگرفته و برای قیامت آماده می‌شود. خدا نگه‌دارت؛

بیسان عزیز: غزه‌ای را که به یادداشتی فراموش کن. آن غزه دیگر وجود ندارد حالا غزه، غزه دیگری است که هر کس زنده ماند باید آبادش کند. غزه، غزه جدیدی است که با خون مردمان پاکش تعمید یافته. مردمان صاف و ساده‌اش، کسانی که همه دنیا در پایمال کردن آن‌ها و شهرشان مشارکت کردند. می‌خواهم رازی را بگویم: وقتی خودت در صحنه حضور داری ماجرا با تمام فاجعه‌بار بودن آن‌چه رخ می‌دهد آسان است. خدا در تحمل سختی غربت و دشواری خارج از صحنه بودن یاری‌ات کند. روزی در هر پایتختی بودیم قهوه می‌خوریم و همه این‌ها را به یاد می‌آوریم و آن‌چه را نگفتیم و ننوشتیم خواهیم گفت. به رفقا بگو غزه هنوز آرام نگرفته و برای قیامت آماده می‌شود. خدا نگه‌دارت؛

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.