بریدهای از کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی
1403/8/10
صفحۀ 217
خودش نبود. نمیدانم باور میکنید یا نه، اما به خدا قسم که حواس درستی هم نداشت! از زمانی که در آن مکان بدنام تحقیر و توهین شده بود تاریکی و تردید بر قلبش چنگ انداخته بود... بر مغزش هم چنگ انداخته بود.
خودش نبود. نمیدانم باور میکنید یا نه، اما به خدا قسم که حواس درستی هم نداشت! از زمانی که در آن مکان بدنام تحقیر و توهین شده بود تاریکی و تردید بر قلبش چنگ انداخته بود... بر مغزش هم چنگ انداخته بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.