بریده‌ای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 73

به رسم معمول، هنگام راه رفتن، بی‌آنکه متوجه جاده باشد، زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد و حتی گاهی با صدای بلند با خود سخن می‌گفت و از این رو موجب تعجب رهگذران می‌شد. بسیاری او را مست می‌پنداشتند.

به رسم معمول، هنگام راه رفتن، بی‌آنکه متوجه جاده باشد، زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد و حتی گاهی با صدای بلند با خود سخن می‌گفت و از این رو موجب تعجب رهگذران می‌شد. بسیاری او را مست می‌پنداشتند.

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.