بریدهای از کتاب تجاوز قانونی اثر کوبو آبه
1404/5/18
صفحۀ 3
حالا یادم میاومد که اون همون زنی بود که بارها و بارها وقتهایی که کسی تو راهرو نبود ، عمداً کنار دیوار می ایستاد و جوراب هاش رو درست میکرد .... من کوچکترین توجهی بهش نمیکردم و حالا این پسره احساسی که تو اون لحظه داشتم حسادت نبود بلکه به این فکر میکردم که شاید اگه توجه بیشتری به اطرافیانم داشتم و سعی میکردم با اونها رابطه برقرار کنم ، هیچوقت چنین اتفاقی برام پیش نمی اومد ؛ یا حداقل اگر هم پیش می اومد کسی رو داشتم که بتونم به کمکش امیدوار باشم ...
حالا یادم میاومد که اون همون زنی بود که بارها و بارها وقتهایی که کسی تو راهرو نبود ، عمداً کنار دیوار می ایستاد و جوراب هاش رو درست میکرد .... من کوچکترین توجهی بهش نمیکردم و حالا این پسره احساسی که تو اون لحظه داشتم حسادت نبود بلکه به این فکر میکردم که شاید اگه توجه بیشتری به اطرافیانم داشتم و سعی میکردم با اونها رابطه برقرار کنم ، هیچوقت چنین اتفاقی برام پیش نمی اومد ؛ یا حداقل اگر هم پیش می اومد کسی رو داشتم که بتونم به کمکش امیدوار باشم ...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.