بریدهای از کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی
1403/6/12
صفحۀ 110
وقتی شب میشد، و توی بسترم در تنهایی کامل، بی آن که سر و صدای دیگران را در اطرافم بشنوم، به خلق دوباره زندگی بر مبنای یک نقشه متفاوت میپرداختم، بسیار شادمان بودم. تا هنگام شکل گرفتن «اندیشه» به گونهای لاعلاج رویایی بودم.
وقتی شب میشد، و توی بسترم در تنهایی کامل، بی آن که سر و صدای دیگران را در اطرافم بشنوم، به خلق دوباره زندگی بر مبنای یک نقشه متفاوت میپرداختم، بسیار شادمان بودم. تا هنگام شکل گرفتن «اندیشه» به گونهای لاعلاج رویایی بودم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.