بریده‌ای از کتاب دلهره های خیابان وحید اثر محمدرضا مرزوقی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 74

نانی که تازه از تنور بیرون آمده بو دگرم بودوخوشمزه.ننه یک تکه نان می دهد دستم سق بزنم و سلانه سلانه می رفتیم بقالی حسن آقا. یک ظرف خامه یا سرشیر گاومیش می گرفتیم و دو باره راهی خانه می شدیم.

نانی که تازه از تنور بیرون آمده بو دگرم بودوخوشمزه.ننه یک تکه نان می دهد دستم سق بزنم و سلانه سلانه می رفتیم بقالی حسن آقا. یک ظرف خامه یا سرشیر گاومیش می گرفتیم و دو باره راهی خانه می شدیم.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.