بریدهای از کتاب رفیق اعلی: روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس اثر کریستیان بوبن
1403/2/30
صفحۀ 99
میگویید همراهیم میکنید، اما دل آزرده ام میسازید. میگویید دوستم میدارید، اما اندوهگینم میسازید. بیش از تمامی پرندگان جنگل هیاهو به پا میکنید اما بر لبانتان چیزی که شبیه آواز باشد نیست. آن که آواز سر میدهد، در آواز خویش میسوزد. آن که عشق میورزد در عشق خویش میفرساید. آواز همین سوختگی است. عشق همین فرسودگی است. اما در شما سوختن و فرسودنی نمیبینم. از عشق چشم دارید که خلأهایتان را پُر کند. حال آن که عشق هیچ خلأی را پُر نمی سازد. نه حفرهای را که در مغزتان است و نه شکافی را که در قلبتان است. عشق بیش از آن که وفور باشد، کاستی است، عشق وفورِ کاستی است. از شما میپذیرم که عشق امری درک ناشدنی است اما آنچه درکش محال باشد، زیستنش بس ساده است.
میگویید همراهیم میکنید، اما دل آزرده ام میسازید. میگویید دوستم میدارید، اما اندوهگینم میسازید. بیش از تمامی پرندگان جنگل هیاهو به پا میکنید اما بر لبانتان چیزی که شبیه آواز باشد نیست. آن که آواز سر میدهد، در آواز خویش میسوزد. آن که عشق میورزد در عشق خویش میفرساید. آواز همین سوختگی است. عشق همین فرسودگی است. اما در شما سوختن و فرسودنی نمیبینم. از عشق چشم دارید که خلأهایتان را پُر کند. حال آن که عشق هیچ خلأی را پُر نمی سازد. نه حفرهای را که در مغزتان است و نه شکافی را که در قلبتان است. عشق بیش از آن که وفور باشد، کاستی است، عشق وفورِ کاستی است. از شما میپذیرم که عشق امری درک ناشدنی است اما آنچه درکش محال باشد، زیستنش بس ساده است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.