بریدهای از کتاب کلاغ کامپیوتر: رمان کارآگاهی - تخیلی برای نوجوانها اثر فرهاد حسن زاده
1403/11/29
صفحۀ 52
این سومین شبی یه که از من پیرزن عسک میگیرن. نمیدونم براسر گورشون میخوان...براکجاشون میخوان آخه. دایی ایاز، آهسته و با شوخی، گفت: لابد برا مجلهی جهان زیبایی میخوان!!!
این سومین شبی یه که از من پیرزن عسک میگیرن. نمیدونم براسر گورشون میخوان...براکجاشون میخوان آخه. دایی ایاز، آهسته و با شوخی، گفت: لابد برا مجلهی جهان زیبایی میخوان!!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.