بریدهای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مهدی سحابی
2 روز پیش
صفحۀ 158
... زیرا آن بعدازظهرها بیشتر از آنچه اغلب در سرتاسر یک زندگی دیده میشود از رویدادهای هیجانزا آکنده بود: رویدادهایی که در کتابهایی که میخواندم پیش میآمد؛ درست است که آدمهای آنها، آنگونه که فرانسواز میگفت، «واقعی» نبودند. اما همهی احساسهایی که خوشی یا بدبختی یک آدم واقعی در ما برمیانگیزد فقط به واسطهی تصویری از آن خوشی یا بدبختی است؛ نبوغ نخستین رماننویس در درک این نکته بوده است که چون در دستگاه عواطف ما تصویر تنها عنصر اساسی است، میتوان خیلی ساده و آسان شخصیتهای واقعی را حذف کرد و با این سادهسازی به کمالی بسیار مهم رسید. یک موجود واقعی را، هر اندازه هم که دوستیمان با او ژرف باشد، بیشتر به وسیلهی احساسهایمان درک میکنیم، یعنی که برای ما حالتی مات دارد، وزنهی بیجانی است که حساسیت ما نمیتواند آن را بلند کند. اگر اتفاق بدی برایش پیش بیاید، تنها در بخش کوچکی از برداشت کلی که از او داریم ممکن است دستخوش اندوه شویم؛ از این هم بیشتر، خود او هم تنها در بخشی از برداشت کلی که از خودش دارد میتواند احساس غصه کند.
... زیرا آن بعدازظهرها بیشتر از آنچه اغلب در سرتاسر یک زندگی دیده میشود از رویدادهای هیجانزا آکنده بود: رویدادهایی که در کتابهایی که میخواندم پیش میآمد؛ درست است که آدمهای آنها، آنگونه که فرانسواز میگفت، «واقعی» نبودند. اما همهی احساسهایی که خوشی یا بدبختی یک آدم واقعی در ما برمیانگیزد فقط به واسطهی تصویری از آن خوشی یا بدبختی است؛ نبوغ نخستین رماننویس در درک این نکته بوده است که چون در دستگاه عواطف ما تصویر تنها عنصر اساسی است، میتوان خیلی ساده و آسان شخصیتهای واقعی را حذف کرد و با این سادهسازی به کمالی بسیار مهم رسید. یک موجود واقعی را، هر اندازه هم که دوستیمان با او ژرف باشد، بیشتر به وسیلهی احساسهایمان درک میکنیم، یعنی که برای ما حالتی مات دارد، وزنهی بیجانی است که حساسیت ما نمیتواند آن را بلند کند. اگر اتفاق بدی برایش پیش بیاید، تنها در بخش کوچکی از برداشت کلی که از او داریم ممکن است دستخوش اندوه شویم؛ از این هم بیشتر، خود او هم تنها در بخشی از برداشت کلی که از خودش دارد میتواند احساس غصه کند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.