بریده‌ای از کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت

شایسته.

شایسته.

1404/6/2 - 23:55

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

گاهی با خودم نقشه‌های بزرگ می‌کشم، خودم را شایسته‌ی همه‌کار و همه‌چیز می‌دانم، با خود می‌گویم آری، کسانی که دست از جان شسته‌اند و از همه‌چیز سرخورده‌اند، تنها می‌توانند کارهای بزرگ انجام بدهند. بعد با خودم می‌گویم به چه درد می‌خورد؟ چه سودی دارد؟... دیوانگی، همه‌اش دیوانگی است! نه، بزن خودت را بکش، بگذار لاشه‌ات بیفتد آن میان برود، تو برای زندگی درست نشده‌ای، کمتر فلسفه بباف، وجود تو هیچ ارزشی ندارد، از تو هیچ کاری ساخته نیست!

گاهی با خودم نقشه‌های بزرگ می‌کشم، خودم را شایسته‌ی همه‌کار و همه‌چیز می‌دانم، با خود می‌گویم آری، کسانی که دست از جان شسته‌اند و از همه‌چیز سرخورده‌اند، تنها می‌توانند کارهای بزرگ انجام بدهند. بعد با خودم می‌گویم به چه درد می‌خورد؟ چه سودی دارد؟... دیوانگی، همه‌اش دیوانگی است! نه، بزن خودت را بکش، بگذار لاشه‌ات بیفتد آن میان برود، تو برای زندگی درست نشده‌ای، کمتر فلسفه بباف، وجود تو هیچ ارزشی ندارد، از تو هیچ کاری ساخته نیست!

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.