بریدۀ کتاب

برادر من تویی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 210

بانو زینب(س) با دیدن گریه و ناله امام حسین (ع) با شتاب جلو دوید و پرسید: -چه شده برادر جان، این چه حالی است؟ سکینه به پشت سر امام حسین (ع) نگاه کرد و گفت: -عمویم عباس کجاست؟ به ما قول داده بود برایمان آب بیاورد. امام حسین (ع) بار دیگر به گریه افتاد. -عمویت شهید شد، عباس من شهید شد. بانو زینب (س) ناله کرد : -ای وای برادرم، ای وای عباسم، بعد از تو تنها و بی‌ یاور شدیم. امام حسین (ع) همراه بانو زینب (س) گریه کنان گفت: -ای اباالفضل، بعد از تو بی یار و یاور شدم. سپس رو به آسمان فریاد کشید: -کیست مرا یاری کند.

بانو زینب(س) با دیدن گریه و ناله امام حسین (ع) با شتاب جلو دوید و پرسید: -چه شده برادر جان، این چه حالی است؟ سکینه به پشت سر امام حسین (ع) نگاه کرد و گفت: -عمویم عباس کجاست؟ به ما قول داده بود برایمان آب بیاورد. امام حسین (ع) بار دیگر به گریه افتاد. -عمویت شهید شد، عباس من شهید شد. بانو زینب (س) ناله کرد : -ای وای برادرم، ای وای عباسم، بعد از تو تنها و بی‌ یاور شدیم. امام حسین (ع) همراه بانو زینب (س) گریه کنان گفت: -ای اباالفضل، بعد از تو بی یار و یاور شدم. سپس رو به آسمان فریاد کشید: -کیست مرا یاری کند.

4

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.