بریده‌ای از کتاب در آستانه اثر احمد شاملو

در آستانه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

انسان زاده شدن، تجسّدِ وظیفه بود: توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن توانِ شنفتن توانِ دیدن و گفتن توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی تنهایی تنهایی تنهایی عریان. انسان دشواری وظیفه است.

انسان زاده شدن، تجسّدِ وظیفه بود: توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن توانِ شنفتن توانِ دیدن و گفتن توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی تنهایی تنهایی تنهایی عریان. انسان دشواری وظیفه است.

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.