بریدهای از کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اثر حمیدرضا صدر
1404/5/24
صفحۀ 211
آرزو میکنی به روزهای پیش از بیماری برگردی. میخواهی اگر بخت یاری کرد و دوام آوردی به خانه برگردی و برابر کتابخانه ی دست نخوردهات بایستی. بنشینی لب تخت و کتابها را تماشا کنی و خاک لای ورقهاشان را بگیری. آنقدر در سکوت و از خود بیخود بنشینی تا سیراب شوی. سینهات را پر کنی از رایحه اشتیاقی که از جلدهای رنگارنگ کتابهایت بلند میشود. سینه ات را پر کنی تا این دملهای سیاه و سنگین وجودت آب شوند، آب. بگویی با من حرف بزنید مرا بگیرید ای روزهای سلامتی. ای شماهایی که بیخیال و قشنگ اید. تو را به خدا مرا در خودتان حل کنید. از قیطریه تا اورنج کانتی - صفحه ۲۱۱
آرزو میکنی به روزهای پیش از بیماری برگردی. میخواهی اگر بخت یاری کرد و دوام آوردی به خانه برگردی و برابر کتابخانه ی دست نخوردهات بایستی. بنشینی لب تخت و کتابها را تماشا کنی و خاک لای ورقهاشان را بگیری. آنقدر در سکوت و از خود بیخود بنشینی تا سیراب شوی. سینهات را پر کنی از رایحه اشتیاقی که از جلدهای رنگارنگ کتابهایت بلند میشود. سینه ات را پر کنی تا این دملهای سیاه و سنگین وجودت آب شوند، آب. بگویی با من حرف بزنید مرا بگیرید ای روزهای سلامتی. ای شماهایی که بیخیال و قشنگ اید. تو را به خدا مرا در خودتان حل کنید. از قیطریه تا اورنج کانتی - صفحه ۲۱۱
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.