بریده‌ای از کتاب سم برای صبحانه اثر لمونی اسنیکت
1403/10/21
3.2
4
صفحۀ 14
از این فکر خوشم می آمد که ماه پیامی داشته و آن را توی بطری انداخته و اگر هرشب در محله بدوم شاید من همان کسی باشم که بالاخره یکی از شب ها پیام ماه به دستش می رسد
از این فکر خوشم می آمد که ماه پیامی داشته و آن را توی بطری انداخته و اگر هرشب در محله بدوم شاید من همان کسی باشم که بالاخره یکی از شب ها پیام ماه به دستش می رسد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.