بریدهای از کتاب همنام اثر آدرین یانگ
2 روز پیش
صفحۀ 24
حتی برای یک لحظه هم که شده باور کرده بودم جایم امن است و چقدر احمق بودم . باور کرده بودم عاقبت خانه و خانواده ای پیدا کرده ام و در کمتر از یک نفس همه ی آنها را از دست داده بودم ...
حتی برای یک لحظه هم که شده باور کرده بودم جایم امن است و چقدر احمق بودم . باور کرده بودم عاقبت خانه و خانواده ای پیدا کرده ام و در کمتر از یک نفس همه ی آنها را از دست داده بودم ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.