بریدهای از کتاب بیچارگان اثر فیودور داستایفسکی
16 ساعت پیش
صفحۀ 44
همین حالا هم یاد آن روز ها همزمان شادمان و غمگینم میکند. خاطرات، خواه شیرین و خواه تلخ، همیشه عذاب آورند؛ برای من که اینطور است. اما حتی عذابش هم شیرین است. وقتی دلتنگ و دلمرده میشوی، آن وقت خاطرات تازه و زندهات میکنند، مانند چکه های شبنم در عصرگاهی نمناک که پس از روزی گرم، گلی پلاسیده و پژمرده را تازه و زنده میکنند؛ گلی که از درخشش آفتاب نیمروز پلاسیده است.
همین حالا هم یاد آن روز ها همزمان شادمان و غمگینم میکند. خاطرات، خواه شیرین و خواه تلخ، همیشه عذاب آورند؛ برای من که اینطور است. اما حتی عذابش هم شیرین است. وقتی دلتنگ و دلمرده میشوی، آن وقت خاطرات تازه و زندهات میکنند، مانند چکه های شبنم در عصرگاهی نمناک که پس از روزی گرم، گلی پلاسیده و پژمرده را تازه و زنده میکنند؛ گلی که از درخشش آفتاب نیمروز پلاسیده است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.