بریدهای از کتاب جادوهای همیشگی؛ جادو ممنوع! اثر کریس کالفر
1404/3/16
صفحۀ 34
از وقتی دست چپ و راستش را شناخته بود ، میدانست که زندگی اش از محدودیتهای سرزمینش فراتر میرود . دستاوردهای او فراتر از شوهر و فرزند بودند . او میخواست ماجراجویی ها و تجربه هایی فراتر از آشپزی و نظافت داشته باشد میخواست مثل شخصیتهای توی کتابهایش به خوشبختی ای برسد که هیچکس نتواند آن را از او بگیرد . نمیتوانست توضیح بدهد که چرا این احساس را دارد و چطور این چیزها اتفاق خواهد افتاد ، ولی آن را با تمام قلبش حس میکرد ولی تا روزی که درستی احساسش ثابت میشد باید نقشی را که اجتماع به عهده اش گذاشته بود بازی میکرد .
از وقتی دست چپ و راستش را شناخته بود ، میدانست که زندگی اش از محدودیتهای سرزمینش فراتر میرود . دستاوردهای او فراتر از شوهر و فرزند بودند . او میخواست ماجراجویی ها و تجربه هایی فراتر از آشپزی و نظافت داشته باشد میخواست مثل شخصیتهای توی کتابهایش به خوشبختی ای برسد که هیچکس نتواند آن را از او بگیرد . نمیتوانست توضیح بدهد که چرا این احساس را دارد و چطور این چیزها اتفاق خواهد افتاد ، ولی آن را با تمام قلبش حس میکرد ولی تا روزی که درستی احساسش ثابت میشد باید نقشی را که اجتماع به عهده اش گذاشته بود بازی میکرد .
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.