بریدۀ کتاب

تماشاخانه ی کوچک هانا آرنت ( افلاطون های کوچک )
بریدۀ کتاب

صفحۀ 33

دخترک می گوید:<< این که چشم های گرگ است.>> هانای پیر جواب می دهد:<< ولی چه قدر عجیب که متمدن شده است.>> دختر می گوید<< پس کمی می توان امیدوار بود.>> هانای پیر مخالف است و می گوید:<< بر عکس اشتباه نکن. این خیلی خطرناک است. تا وقتی گرگ شکل همان گرگ را دارد، می توان او را شناخت و مراقب او بود. ولی اگر لباس خوب بپوشد و شبیه آدم‌ها شود، دیگر شناخته نمی شود و می تواند در قلب آدم ها نفوذ کند.>>

دخترک می گوید:<< این که چشم های گرگ است.>> هانای پیر جواب می دهد:<< ولی چه قدر عجیب که متمدن شده است.>> دختر می گوید<< پس کمی می توان امیدوار بود.>> هانای پیر مخالف است و می گوید:<< بر عکس اشتباه نکن. این خیلی خطرناک است. تا وقتی گرگ شکل همان گرگ را دارد، می توان او را شناخت و مراقب او بود. ولی اگر لباس خوب بپوشد و شبیه آدم‌ها شود، دیگر شناخته نمی شود و می تواند در قلب آدم ها نفوذ کند.>>

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.