بریدهای از کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی
1403/5/24
صفحۀ 52
در خفا دچار این سوءظن شده است (درواقع نمیشد متوجهش نشد) که همه طور خاصی نگاهش میکنند، و رفتارشان شباهتی با رفتارشان با یک مرد سالم ندارد. این تصور حتی در مطبوعترین فعالیت های اجتماعی هم در ذهنش وجود داشت. پیرمرد بدگمان شده بود و به طرز نگاه کردن دیگران هم شک داشت. فکر میکرد همه او را دیوانه میپندارند، و همین عذابش میداد.
در خفا دچار این سوءظن شده است (درواقع نمیشد متوجهش نشد) که همه طور خاصی نگاهش میکنند، و رفتارشان شباهتی با رفتارشان با یک مرد سالم ندارد. این تصور حتی در مطبوعترین فعالیت های اجتماعی هم در ذهنش وجود داشت. پیرمرد بدگمان شده بود و به طرز نگاه کردن دیگران هم شک داشت. فکر میکرد همه او را دیوانه میپندارند، و همین عذابش میداد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.