بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 86

گاه می خندیدند ،و گاه صورتشان در چنان غمی فرو می رفت که انگار بزرگ ترین غم جهان بر شانه شأن فرو خوابیده است .

گاه می خندیدند ،و گاه صورتشان در چنان غمی فرو می رفت که انگار بزرگ ترین غم جهان بر شانه شأن فرو خوابیده است .

21

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.