بریدۀ کتاب
1403/8/20
صفحۀ 138
آن گاه دیومد با بانگی بسیار بلند گفت: "ای دختر زئوس، از کارزار و خطر دور شو. آیا تو را همین بس نیست که زنان کمرو را می فریبی؟ اگر بار دیگر در میدان جنگ پدیدار شوی می آموزی چگونه از جنگ بهراسی و از این پس هرگاه دور از این جا تنها نام آن به گوشت برسد به خود می لرزی." پ.ن. : نه ببین- این خیلی خوب بود این. واقعا. خوب. بود. من اصلا دیومدو نمیشناسم ولی حقیقتا Bruh🤌🤌
آن گاه دیومد با بانگی بسیار بلند گفت: "ای دختر زئوس، از کارزار و خطر دور شو. آیا تو را همین بس نیست که زنان کمرو را می فریبی؟ اگر بار دیگر در میدان جنگ پدیدار شوی می آموزی چگونه از جنگ بهراسی و از این پس هرگاه دور از این جا تنها نام آن به گوشت برسد به خود می لرزی." پ.ن. : نه ببین- این خیلی خوب بود این. واقعا. خوب. بود. من اصلا دیومدو نمیشناسم ولی حقیقتا Bruh🤌🤌
1403/8/20
0