بریدهای از کتاب شدن اثر میشل اوباما
4 روز پیش
صفحۀ 180
مادرم چراغ ها را خاموش کرده بود. حالا در خانه تنها بودیم؛ من و مادرم، همراه با آینده ای که پیش رو داشتیم. زمانی که آفتاب زد، پدرم مرده بود. پدرم، فریزر رابینسون سوم، همان شب حمله قلبی کرد و جان سپرد.پدر همه چیز به ما داده بود.
مادرم چراغ ها را خاموش کرده بود. حالا در خانه تنها بودیم؛ من و مادرم، همراه با آینده ای که پیش رو داشتیم. زمانی که آفتاب زد، پدرم مرده بود. پدرم، فریزر رابینسون سوم، همان شب حمله قلبی کرد و جان سپرد.پدر همه چیز به ما داده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.