بریدهای از کتاب تن تنهایی اثر شهریار مندنی پور
1404/7/14 - 15:56
صفحۀ 170
گونه بر گونه نوازش میشد. گوشهی لب بر لب.. بعد لبهایشان به سمت روبهرویی، ناشیِ اولین بوسهی عمرشان، لبهایشان، لبهای هم را گم میکردند. بالایی یا پایینی؟ هر دو به سمت بالایی میرفتند و سواری نمیگرفتند. هر دو به سمت پایینی، که هم چموشی بود.چطور هر دو؟ یکی میخواست هر دو لب دیگری بدارد و آن یکی هم یک آب بعد میخواست که او هم بدارد...
گونه بر گونه نوازش میشد. گوشهی لب بر لب.. بعد لبهایشان به سمت روبهرویی، ناشیِ اولین بوسهی عمرشان، لبهایشان، لبهای هم را گم میکردند. بالایی یا پایینی؟ هر دو به سمت بالایی میرفتند و سواری نمیگرفتند. هر دو به سمت پایینی، که هم چموشی بود.چطور هر دو؟ یکی میخواست هر دو لب دیگری بدارد و آن یکی هم یک آب بعد میخواست که او هم بدارد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
