بریدهای از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور
4 روز پیش
صفحۀ 78
گفت آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هی به این دنیا میآید تا او را پیدا کند. فراق میکشد و انتظار میکشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر میتواند ولش کند؟ اولش دوتا گیاه بهم پیچیده بودهاند که یکیش پژمرده. در زندگی بعدی دوتا مرغ مهاجر بودهاند که وقتی به جنوب یا شمال پرواز کردهاند صیادی شکار کرده و دیگری در دوری او آه میکشیده. بعد دوتا پدر و دختر، بعد دوتا خواهر و برادر و... و آخرش که بهم میرسند چطور همدیگر را ول کنند؟ این حرفها را میزد.
گفت آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هی به این دنیا میآید تا او را پیدا کند. فراق میکشد و انتظار میکشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر میتواند ولش کند؟ اولش دوتا گیاه بهم پیچیده بودهاند که یکیش پژمرده. در زندگی بعدی دوتا مرغ مهاجر بودهاند که وقتی به جنوب یا شمال پرواز کردهاند صیادی شکار کرده و دیگری در دوری او آه میکشیده. بعد دوتا پدر و دختر، بعد دوتا خواهر و برادر و... و آخرش که بهم میرسند چطور همدیگر را ول کنند؟ این حرفها را میزد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.