بریده‌ای از کتاب دشت سوزان اثر خوان رولفو

gharneshin

gharneshin

1404/3/6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 112

من می‌گویم آن‌جا جایی است که غم آشیانه کرده، جایی است که خنده را نمی‌شناسد، انگار صورت مردم یخ بسته است. اگر دوست داشته باشید، می‌توانید هر وقت بخواهید این غم را ببینید. نسیمی که آن‌جا می‌‌وزد، آن را این‌طرف و آن‌طرف می‌برد، اما هیچ‌وقت از آن‌جا‌ ریشه‌کنش نمی‌کند. انگار آن‌جا به دنیا آمده. شما می‌توانید کم و بیش آن را بچشید‌ و احساس کنید، چون همیشه روی شما می‌افتد و رو در رویتان می‌ایستد، و مثل مشمای بزرگی روی گوشت قرمز قلب سنگینی می‌کند.

من می‌گویم آن‌جا جایی است که غم آشیانه کرده، جایی است که خنده را نمی‌شناسد، انگار صورت مردم یخ بسته است. اگر دوست داشته باشید، می‌توانید هر وقت بخواهید این غم را ببینید. نسیمی که آن‌جا می‌‌وزد، آن را این‌طرف و آن‌طرف می‌برد، اما هیچ‌وقت از آن‌جا‌ ریشه‌کنش نمی‌کند. انگار آن‌جا به دنیا آمده. شما می‌توانید کم و بیش آن را بچشید‌ و احساس کنید، چون همیشه روی شما می‌افتد و رو در رویتان می‌ایستد، و مثل مشمای بزرگی روی گوشت قرمز قلب سنگینی می‌کند.

52

8

(0/1000)

نظرات

به‌به. یکی از بهترین مجموعه داستان‌های غیر ایرانی‌ای که خوندم... شاهکاره.
1

0

gharneshin

gharneshin

1404/3/6

👌🫡🤝 

0