بریدۀ کتاب
1403/11/14
صفحۀ 98
_میخواهی بگویی که قرار است ما هم بمیریم؟ _به گمانم همینطوریها باشد. دخترک شادمانه خندید و گفت: _چرا این را از اول نگفتی؟ حسابی مرا ترساندی. خب، البته، وقتی بمیریم دوباره میرویم پیش مادر.
_میخواهی بگویی که قرار است ما هم بمیریم؟ _به گمانم همینطوریها باشد. دخترک شادمانه خندید و گفت: _چرا این را از اول نگفتی؟ حسابی مرا ترساندی. خب، البته، وقتی بمیریم دوباره میرویم پیش مادر.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.