بریده‌ای از کتاب ویولون زن روی پل اثر خسرو باباخانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 163

من از بچگی عاشق باران هستم . وقتی باران می‌بارد می‌بینم که روحم از کالبدم خارج می‌شود، می‌رود زیر باران. می‌دود. راه می‌رود. می‌خواند. می‌رقصد. مستانگی می‌کند.با ذوق و شوقی کودکانه قهقهه سر می‌دهد . گاه حتی از فرط هیجان و عشق می‌گرید. عاشقانگی‌ها می‌کند.خسته که می‌شود برمی‌گردد به کالبدم، کاملا خیس و آبچکان .. 🌧🥰🌿

من از بچگی عاشق باران هستم . وقتی باران می‌بارد می‌بینم که روحم از کالبدم خارج می‌شود، می‌رود زیر باران. می‌دود. راه می‌رود. می‌خواند. می‌رقصد. مستانگی می‌کند.با ذوق و شوقی کودکانه قهقهه سر می‌دهد . گاه حتی از فرط هیجان و عشق می‌گرید. عاشقانگی‌ها می‌کند.خسته که می‌شود برمی‌گردد به کالبدم، کاملا خیس و آبچکان .. 🌧🥰🌿

60

55

(0/1000)

نظرات

اونوقت سرما نمیخورن؟؟! 😢🙄
1

1

azardokht

azardokht

1403/7/23

ارزشش رو داره... 

0

azardokht

azardokht

1403/7/23

این چقدر من بودم خدا...🤗
با این تفاوت که من هم روح میره هم جسمم
فقط بعدش باید یه دعوای مفصل با مادرجان راه بیفتد😅

0