بریدهای از کتاب رویای بیداری اثر نسرین پرک
1403/8/12
صفحۀ 135
آن سال در دید و بازدیدهای نوروزی به منزل خیلیها رفتیم. آقا مصطفی با روی خوش همه جا میآمد. کسانی که برای مراسم عقد ما نیامده بودند، خجالت زده میشدند.هر جا میرفتیم هوای پدرم را داشت. در ماشین را برایش باز میکرد. در پیاده شدن کمکش میکرد. عصایش را به دستش میداد. برای کسانی که میدانست دستشان تنگ است چند کیلو کلوچه خرمایی یا میوه میبرد. فقط با افرادی که روحیه اشرافیگری داشتند زیاد ارتباط برقرار نمیکرد. این رفت و آمدها دیدگاه بعضیها را نسبت به افراد مومن عوض کرده بود. اخلاق و رفتار خوب آقا مصطفی و مهر و محبتش نسبت به خانواده، روی افکار آنها تاثیر گذاشته بود و باعث شده بود از اینکه در انتخاب همسر برای دخترهایشان به گزینههای افراد مومن توجهی نکرده بودند حسرت بخوند. میگفتند: «ما فکر میکردیم ازدواج با مرد مومن یعنی خونهنشینی، یعنی تارک دنیا شدن، یعنی از دوست و آشنا، از قم و خویش و از همه لذتهای خوب زندگی بُریدن. ولی حالا که زندگی شما رو میبینیم که چقدر شادید و همیشه در سفر هستید، به قضاوت نادرست خودمون پی میبریم. حالا میفهمیم که ایمان مهمتر از دارایی و ثروته!»
آن سال در دید و بازدیدهای نوروزی به منزل خیلیها رفتیم. آقا مصطفی با روی خوش همه جا میآمد. کسانی که برای مراسم عقد ما نیامده بودند، خجالت زده میشدند.هر جا میرفتیم هوای پدرم را داشت. در ماشین را برایش باز میکرد. در پیاده شدن کمکش میکرد. عصایش را به دستش میداد. برای کسانی که میدانست دستشان تنگ است چند کیلو کلوچه خرمایی یا میوه میبرد. فقط با افرادی که روحیه اشرافیگری داشتند زیاد ارتباط برقرار نمیکرد. این رفت و آمدها دیدگاه بعضیها را نسبت به افراد مومن عوض کرده بود. اخلاق و رفتار خوب آقا مصطفی و مهر و محبتش نسبت به خانواده، روی افکار آنها تاثیر گذاشته بود و باعث شده بود از اینکه در انتخاب همسر برای دخترهایشان به گزینههای افراد مومن توجهی نکرده بودند حسرت بخوند. میگفتند: «ما فکر میکردیم ازدواج با مرد مومن یعنی خونهنشینی، یعنی تارک دنیا شدن، یعنی از دوست و آشنا، از قم و خویش و از همه لذتهای خوب زندگی بُریدن. ولی حالا که زندگی شما رو میبینیم که چقدر شادید و همیشه در سفر هستید، به قضاوت نادرست خودمون پی میبریم. حالا میفهمیم که ایمان مهمتر از دارایی و ثروته!»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.