بریدهای از کتاب زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها اثر محمد طلوعی
1403/7/2
صفحۀ 19
هیچ وقت با پدرها عکس نمیگرفتیم. تولد هر کدام از بچهها که میرفتیم فقط مادرها میآمدند. هیچ وقت از پدرها حرفی نمیزدند، هیچ وقت در مدرسه نمیگفتند به پدرتان بگویید بیاید مدرسه. خانهها هم خانهی مادرهایمان بود. ما برمیگشتیم خانه پیش مادرمان، در خانههای دیگر هم همیشه همین بود. خانهها را پدرم میخرید و چیزهای تویش را، اما خانهها خانهی مادرم بود، چون پدرم نمیتوانست هیچ چیزی را در زندگی نگه دارد، حتی یک خانه را که میشد در آن جشن تولد گرفت.
هیچ وقت با پدرها عکس نمیگرفتیم. تولد هر کدام از بچهها که میرفتیم فقط مادرها میآمدند. هیچ وقت از پدرها حرفی نمیزدند، هیچ وقت در مدرسه نمیگفتند به پدرتان بگویید بیاید مدرسه. خانهها هم خانهی مادرهایمان بود. ما برمیگشتیم خانه پیش مادرمان، در خانههای دیگر هم همیشه همین بود. خانهها را پدرم میخرید و چیزهای تویش را، اما خانهها خانهی مادرم بود، چون پدرم نمیتوانست هیچ چیزی را در زندگی نگه دارد، حتی یک خانه را که میشد در آن جشن تولد گرفت.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.