بریده‌ای از کتاب آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو

gharneshin

gharneshin

1404/4/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 52

ای وای، به راستی که زندان چه چیز زشت و ننگین و شرم‌آوری است! در زندان دخترکی پانزده ساله نیز پژمرده و افسرده می‌شود. در زندان اگر پرنده‌ای به دست شما بیفتد، حتما بالش گل‌آلود است، در زندان اگر گلی زیبا بچینید و آن را بو کنید، قطعا بوی تعفن از آن متصاعد می‌شود.

ای وای، به راستی که زندان چه چیز زشت و ننگین و شرم‌آوری است! در زندان دخترکی پانزده ساله نیز پژمرده و افسرده می‌شود. در زندان اگر پرنده‌ای به دست شما بیفتد، حتما بالش گل‌آلود است، در زندان اگر گلی زیبا بچینید و آن را بو کنید، قطعا بوی تعفن از آن متصاعد می‌شود.

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.