بریده‌ای از کتاب اورازان اثر جلال آل احمد

شهاب

شهاب

1403/11/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

"مراسم عروسی در عین حال که ساده و فقیرانه است، تشریفاتی دارد. در فصولی که آنجا بوده ام ( تابستان ها) فقط یک بار شاهد مراسم عروسی بوده ام. هیچ فراموشم نمی شود که داماد از سر در خانه ی خود یک تکه ی بزرگ قند را چنان به طرف کاروان عروس که به خانه اش می آوردند انداخت ، که اگر به سر کسی می خورد حتما می شکست؛ و نمیدانم چرا عروس را سوار بر قاطر و با زینتهایی که از پارچه و جاجیم از اطرافش آویخته بودند شبیه به حضرت قاسم یافتم که در دسته ها و تعزیه ها دیده بودم‌."

"مراسم عروسی در عین حال که ساده و فقیرانه است، تشریفاتی دارد. در فصولی که آنجا بوده ام ( تابستان ها) فقط یک بار شاهد مراسم عروسی بوده ام. هیچ فراموشم نمی شود که داماد از سر در خانه ی خود یک تکه ی بزرگ قند را چنان به طرف کاروان عروس که به خانه اش می آوردند انداخت ، که اگر به سر کسی می خورد حتما می شکست؛ و نمیدانم چرا عروس را سوار بر قاطر و با زینتهایی که از پارچه و جاجیم از اطرافش آویخته بودند شبیه به حضرت قاسم یافتم که در دسته ها و تعزیه ها دیده بودم‌."

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.