بریدهای از کتاب من او را دوست داشتم اثر آنا گاوالدا
7 روز پیش
صفحۀ 46
روی زمین نشستم و سرم را میان دستانم گرفتم. فکر کردم کاش میتوانستم پیچ سرم را از گردنم جدا کنم، آن را روی زمین بگذارم، شوت محکمی به آن بزنم و تا آنجا که ممکن است دور و دورتر برود. آنقدر دور که دیگر نتوان پیدایش کرد. اما من حتی شوت زدن بلد نیستم.
روی زمین نشستم و سرم را میان دستانم گرفتم. فکر کردم کاش میتوانستم پیچ سرم را از گردنم جدا کنم، آن را روی زمین بگذارم، شوت محکمی به آن بزنم و تا آنجا که ممکن است دور و دورتر برود. آنقدر دور که دیگر نتوان پیدایش کرد. اما من حتی شوت زدن بلد نیستم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.