بریدهای از کتاب کیمبرلی چانگ اثر جین کواک
1403/12/18
صفحۀ 134
خاله پائولا یک لحظه چهره مودبش را کنار زده بود و ما چهره تاریک و سیاه آن چهره مودب را دیده بودیم. ما اجازه داشتیم آنجا کار کنیم و نباید برای او هیچ دردسری درست میکردیم، اما او نمیخواست ما موفقتر از او باشیم.
خاله پائولا یک لحظه چهره مودبش را کنار زده بود و ما چهره تاریک و سیاه آن چهره مودب را دیده بودیم. ما اجازه داشتیم آنجا کار کنیم و نباید برای او هیچ دردسری درست میکردیم، اما او نمیخواست ما موفقتر از او باشیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.