درخشان

درخشان

@yellowshinysunflower

4 دنبال شده

1 دنبال کننده

yellowshinysunflower
پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

درخشان پسندید.
          اول از همه جلد کتاب در کمال سادگی بچه‌گانه‌ای، زیبا و سپس جمله‌ی آغازین داستان «پدر با آخرین باران تابستانی برگشت.»
دریا، در بکگراند داستان پیوسته پررنگه و همه‌چیز بهش گره خورده. فضاسازی داستان؟ عالی. تو ذهنم، کنار سینا(پسر کوچک خانواده و روایتگر) ایستاده بودم و مثل خودش عمدتاً در سکوت نظاره‌گر بودم.


شیوه‌ی روایت و رفت‌وشد بین سال‌های۷۶-۷۷ دهه‌ی هفتاد و عقبه‌ی داستانی، ارتباط اعضای خانه، انفعال مادر و کمرنگ بودنش، چالش‌های امین ،فرزند بزرگ، با پدری که جایگاه قهرمان‌گونه‌‌ای نزد همسر و بچه‌هاش نداره و نماد سرخوردگی و شرمساریه و از اینور، تاریخ خاص ۱۷شهریور نودوپنج. فصل‌های کوتاه و آسان‌خوان کتاب بین این دو بازه در نوسان‌اند. که خیلی شیوه‌ی روایت جذابی بود و از پرش‌های به دهه‌ی هفتاد، با کاراکترها بیشتر و بهتر آشنا میشدی(back story) و فضاسازی قدم‌به‌قدم کاملتر میشد و‌ با بازگشت به تاریخ هفده شهریور نودوپنج سنگینی و تاکید بر اون، بیشتر میشد.


داستان خیلی غم‌انگیز بود برام؛ از دل زندگی بود و با این سوال تنهام گذاشت که آیا آدم‌ها می‌تونند به اون چیزی که ازش بیزارند ولی به جبر زمانه، بیشترین تماس رو باهاش داشته‌اند و کامل یادش گرفته‌اند و ناخواسته زندگی کرده‌اند، تبدیل نشن؟
        

5

درخشان پسندید.

11

درخشان پسندید.

17